- ۲۱ دی ۹۱ ، ۱۲:۴۴
- ۰ نظر
آقا قرار شاه و گدا هست یادتان...
مشهد...
حرم...
ورودی باب الجوادتان
(+)
---------------------------------------------
پ.ن.: سری به لینک بزنید, مطلب امانتی از آنجاست.
آقا قرار شاه و گدا هست یادتان...
مشهد...
حرم...
ورودی باب الجوادتان
(+)
---------------------------------------------
پ.ن.: سری به لینک بزنید, مطلب امانتی از آنجاست.
یک جلسه که دور حاجاقا جمع شده بودیم.
مصطفی پرسید:
((حاجاقا!یه ذکر بده شهید شیم.))
حاجاقا خوشوقت گفت:
(( شما اول کارتون رو تموم کنید,بیاید بهتون میگم چی کار کنید شهید بشید.))
------------------------------------
نمی دانم
شاید همان جمله ای که حاجاقا گفت
ذکر شهادت بود.
حتما مصطفی کارش را تمام کرده بود...
------------------------------------
پ.ن.اول: برگرفته از "یادگاران,کتاب شهید احمدی روشن."
پ.ن.دوم: مصطفای شهید
و امام هم روزه.
موقع افطار, کاسه شیر را...نه...کاسه زهر را به ایشان داد و ... .
علامه باقر شریف القرشی:
زهر بلافاصله روده هایش را پاره کرد .
وامام از درد به خود می پیچید.
و می فرمود:
انا لله و انا الیه راجعون.
تنها ترین!
به ذکر مصیبت چه حاجت است
ما را نسیم نام تو دیوانه می کند
--------------------------------------
پ.ن.: برگرفته از کتاب "حسن بن زهرا (ع)"
دیدن یا ندیدنت , مساله این نیست.
دیدن یا ندیدنم , مساله این است.
---------------------------------------------------------
پ.ن.اول: گفت برای حل مساله اول چهل شب مسبحات بخوان. (+)
پ.ن.دوم: بنا به "گفته عنوان" شرمنده است.
که معمول است بر برگه ترحیم نوشته شود.
اما گاهی
"چهل روز گذشت.", یعنی چهل روز , گذشت.
از سر گذشت.
بی تو گذشت.
در غمت گذشت.
از سر گذشت.
گذشت...
-------------------------------------
"چهل روز گذشت." ِ امسالش , "چهل روز گذشت." ِ سال های پیش نبود.
"چهل روز گذشت.", از چهل روز پیشش , و دل , تنگ شد.
و به رسم چهل روز پیش از "چهل روز گذشت." عمل کرد.
-----------------------------------
پ.ن.: ر.ک. "عاشورایی متفاوت"
ورد زبانم بود که برویم بازار
مگر بازار چه داشت؟
مگر فرق آنجا با با جاهای دیگر چه بود؟
به یاد همه شبهای قدر بازار و جلسات اخلاقی که در حسرتشان ماندم
+هنوز صدای هق هق گریه هایش در گوشم است...
چون
میهمانی تمام شده است.
و
داریم خداحافظی می کنیم...
هذا یُومُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَومُکَ
اَنَا یا مَولاىَ فیهِ ضَیْفُکَ وَ جارُکَ