ف قاف

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت

ف قاف

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت

شب ِ قدر ِ ...

پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۱، ۰۳:۱۹ ب.ظ
هر سال به شب های قدر که می رسیدیم

ورد زبانم بود که برویم بازار

مگر بازار چه داشت؟

مگر فرق آنجا با با جاهای دیگر چه بود؟


به یاد همه شبهای قدر بازار و جلسات اخلاقی که در حسرتشان ماندم



+هنوز صدای هق هق گریه هایش در گوشم است...


  • ۹۱/۱۰/۱۴
  • ف قاف

حضرت عشق

غم های دل  (۲)

هی دوستام گفتن برو ژای درسای حاج آقا مجتبی اما...
توفیق نداشتم
آخه خونمون هم 3دقیقه با دفترشون فاصله داشت
یادش به خیر چهارشنبه ها وقتی از تو خیابون ایران عبور می کردم جوونای هم تیپ خودم رو می دیدم که دارن دسته دسته به طرف کوچه ملکی میرن و سیق الذین آمنوا الی الجنته زمرا
عاش سعیداو مات سعیدا
پاسخ:
و اما صد حیف...
سلام کوچولوی من!!!!!!!!(منم رقیه) بسیار وبلاگ زیبایی داری. خیلی لذت بردم.فقط متنایی که میذاری مال خودتن؟خواستی به کلبه خرابه ماهم سربزن..
پاسخ:
با افتخار می آیم عزیز...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی