ف قاف

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت

ف قاف

تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت

قصه سلام [حکایت دوم]

سه شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۳۸ ب.ظ
به نام سلام


همه قصه های دنیا که تمام شدند, قصه او شروع شد...

----------------

سلام زود بزرگ شد.

زودتر از هر بچه دیگری.

شنیدم که کسی می گفت:"سلام یک بچه عادی نیست."

اما سلام خیلی معمولی بود.

اصلا هرجا که نامش را صدا می زدی او هم آنجا بود.

نمی دانم اما همیشه می شد سلام را جایی پیدا کرد.

می شد نامش را صدا بزنی و او را مقابل خودت ببینی.

گفتم که سلام خیلی معمولی بود.

شاید تنها تفاوتش این بود که هیچ تفاوتی با دیگران نداشت.


پایانش به دست اوست...


  • ۹۱/۱۱/۰۳
  • ف قاف

قصه سلام

غم های دل  (۰)

دل غمگین نیست
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی