دویدم و دویدم...
دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۱، ۱۱:۱۹ ب.ظ
کمی آن طرف تر نشسته است.
قبل از نماز جماعت می خواند:
دویدم و دویدم
به کربلا رسیدم
کنار چشمه آب
یه مشک خالی دیدم
...
ف قاف
تشنه وصل وی ام آتش دل کارم ساخت
سلام وبلاگ جالبی داری به وب من هم سر بزن نظر بذاری
ای زمین کربلا این رسم مهمانی کجاست
میزبان آسوده و مهمان سرش بر نیزه هاست
کو ابوفاضل ببیند خواهرش آواره شد
از برای گوشواره گوش طفلی پاره شد
میزبان آسوده و مهمان سرش بر نیزه هاست
کو ابوفاضل ببیند خواهرش آواره شد
از برای گوشواره گوش طفلی پاره شد
اینجا روان اشک خلایق از دو عین است
اینجا مزار یوسف زهرا حسین است
اینجا کلام الله را در خون کشیدند
اینجا حسین ابن علی را سربریدند
اینجا مزار یوسف زهرا حسین است
اینجا کلام الله را در خون کشیدند
اینجا حسین ابن علی را سربریدند
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم
آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۵ (۱)
- آبان ۱۳۹۳ (۳)
- بهمن ۱۳۹۲ (۳)
- شهریور ۱۳۹۲ (۲)
- مرداد ۱۳۹۲ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۲ (۱)
- فروردين ۱۳۹۲ (۱)
- اسفند ۱۳۹۱ (۲)
- بهمن ۱۳۹۱ (۸)
- دی ۱۳۹۱ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۱ (۲۱)
- آبان ۱۳۹۱ (۵)
- شهریور ۱۳۹۱ (۳)
- مرداد ۱۳۹۱ (۱۰)
- تیر ۱۳۹۱ (۹)