کربلانامه [6]
چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۷:۴۵ ق.ظ
شب از نیمه گذشته است.
باد سردی می وزد.
راهی شده ای.
طی طریق می کنی که به وصال برسی.
حواست هست...
وارد می شوی.
از همیشه بی قرارتری.
چشم می دوانی.
گویی دنبال کسی می گردی.
و او همه جا هست.
گویی ایستاده است و تورا نگاه می کند.
می خواهی در آغوشش بگیری.
محکم ضریح را بغل می کنی...